از جمله گياهاني كه امروزه مورد توجه بشر بوده و به نوعي در بيشتر موارد باعث سلب آرامش بشر شده، ميتوان به علفهاي هرز اشاره نمود. علفهاي هرز گياهاني ناخواسته و سمج ميباشند كه باعث افت ارزش كمي و كيفي محصولات زراعي و افزايش هزينه و صرف نيروي انساني براي مديريت آنها ميشود. علفهاي هرز بر سر اشغال فضا، جذب عناصر غذايي، نور خورشيد و آب رقابت شديدي را با گياهان زراعي دارند. خسارت ناشي از علفهاي هرز در اتلاف عناصر غذايي و آب از مهمترين مسائل مورد توجه زارعين ميباشد.
تحقيقات نشان داده كه در مزارع آلوده به علفهاي هرز، مصرف نيتروژن، پتاسيم و منيزيم سه تا چهار بار بيشتر از مزارع عاري از علفهاي هرز ميباشد (كوچكي و همكاران، 1380). در اكوسيستمهاي زراعي هر دو مورد گياه زراعي و علفهاي هرز بر سر عناصر غذايي مشابه و محدود رقابت ميكنند تا بتوانند مواد مورد نياز رشد خود را تهيه نمايند. از آنجاييكه مواد جذب شده توسط علفهاي هرز از دسترس گياه زراعي خارج ميشود، لذا رشد و عملكرد گياه زراعي به شدت كاهش مييابد.
اين اثر وقتي بيشتر خود را نشان ميدهد كه يك يا چند مورد از فاكتورهاي رشدي در محيط محدود باشد. علل برتري علفهاي هرز در رقابت با گياه زراعي براي جذب نور، آب و عناصر غذايي به عوامل زيادي مربوط ميگردد كه از مهمترين اين عوامل ميتوان به زمان جوانه زني گونههاي مختلف علف هرز در ارتباط با زمان جوانه زني گياه زراعي، فرم رشدي، توان توليد و تكثير و برخي خصوصيات مورفولوژيك و فيزيولوژيك علفهاي هرز، تراكم اين گياهان در كنار گياهان زراعي و خصوصيات جمعيتي آنها اشاره نمود.
براي اينكه بتوان مشكلات مربوط به علفهاي هرز را حل كرد، نياز است تا از ديدگاه بوم شناختي و گياهشناسي نيز به علفهاي هرز توجه كرد. اين مشكلات ميتواند به خاطر خصوصيات تهاجمي علفهاي هرز در اراضي زير كشت گياهان زراعي و علوفه اي باشد. بذور برخي از علفهاي هرز در طول يك فصل زراعي چندين بار جوانه زني داشته، برخي گونهها اغلب صدها تا هزاران بذر به ازاي تك بوته توليد ميكنند، بذور توليد شده داراي خواب بوده و همزمان رشد نميكنند و در برخي، از اندام رويشي زيرزميني نيز براي تكثير استفاده ميكنند.
در ك اين خصوصيات نياز به شناسايي دقيق گونههاي مختلف علفهاي هرز موجود در مزرعه دارد. شناخت علفهاي هرز در داخل جمعيت علف هرزي (گياهي) يك منطقه به مراتب از اهميت بالاتري نسبت به شناخت تكگونه هاي جمع آوري شده دارد. وقتي يك گونه داخل يك جامعه مطالعه ميشود، ميتوان به گونههاي همراه و خصوصيات اكولوژيك آنها پي برد. از طرفي خصوصيات يا ويژگي كه گياهان مختلف دارند، مانند توسعه ريشه، ارتفاع، سطح برگ، ميزان انشعابات و نرخ رشد گياه تحت تاثير شرايط محيطي تغيير مييابد. لذا مطالعه اين گياهان بايستي در محيط واقعي و نسبت به هم صورت گيرد. هر گونه گياهي، مرز مشخصي براي رقابت با ساير گياهان دارد كه ميبايست براي بقا بتواند با سرعت فضاي مورد نياز خود را كسب كند، حال وقتي در يك تاج پوشش متراكم قرار ميگيرد، رشد كمتري داشته و كوچك مانده و قادر به تسخير فضاي مورد نياز نيست. ممكن است يكسري فاكتورهاي محيطي مانع رشد سريع آن و رسيدن به ارتفاع مورد نياز و اشغال تاج پوشش شود.
علفهاي هرز با قابليت رشد سريع خود در ارتفاعي بالاتر از گياه زراعي قرار گرفته و باعث سايه اندازي روي گياه زراعي و جذب آب و عناصر غذايي مورد نياز گياه از محيط شده، به نوعي نقش خفه كنندگي روي گياه زراعي بازي ميكنند. برخي ديگر از علفهاي هرز كه ارتفاع كمي دارند، از ويژگيهاي ديگر خود براي تسخير تاج پوشش استفاده ميكنند. از جمله اين گونهها ميتوان به پيچك صحرايي اشاره نمود كه با پيچيدن به گياه زراعي، خود را به بالاي تاج پوشش گياه رسانيده و بر سر جذب نور با گياه زراعي رقابت ميكند. وفور علفهاي هرز باعث كاهش آب، عناصر غذايي و نور براي گياهان زراعي ميشود.
مطالعات نشان داده كه با افزايش تراكم علف هرز، شدت اثر اين گونهها روي گياه زراعي افزايش مييابد (رابيا ، 2004). احمدوند و سپهري (1383) گزارش دادند كه در تراكم بالاي علف هرز يولاف وحشي زمستانه (Avena ludoviciana L.)، كود نيتروژنه در دسترس گندم كاهش يافته و عملكرد گندم در رقابت با يولاف وحشي كاهش مييابد. اما نبايد فراموش كرد كه اين گونههاي علفهاي هرز از عناصر مهم اكوسيستم هاي زراعي نيز ميباشند. لذا مطالعه دقيق آنها در حفظ و پايداري اكوسيستم ضروري ميباشد. علفهاي هرز سازگاري بالايي براي اشغال مكانهاي دست خورده بشري داشته، نقش قابل توجهي در كنترل فرسايش،، كاهش تلفات عناصر غذايي، افزايش ماده آلي خاك، فراهمي نيتروژن، حفظ رطوبت خاك و ايجاد پناهگاه براي ساير اجزاي اكوسيستم (بوم نظام) دارند.
حضور علفهاي هرز در مزارع و تنوع گونههاي علف هرزي از فاكتورهاي مهم در پايداري و بقاي اجزاي اكوسيستم همچون چرخه عناصر غذايي (تيلمن و همكاران، 1996 و تيلمن و داونينگ ، 1994)، بقاي خاك (آلتري ، 1999)، فون و بقاي ميكروارگانيسم ها در هر دو سطح بالا و زير زمين به شمار ميروند (گارت وهمكاران، 2001). كنترل علفهاي هرز در پي وجود تنوع گونه اي تسهيل ميشود، زيرا افزايش رقابت بين گونههاي موجود در يك جامعه متنوع مانع طغيان علفهاي هرز غالب شده و باعث كاهش ميزان نهاده مورد نياز براي مديريت علفهاي هرز همچون علفكش و ... ميشود (موهلر و ليب من ، 1987).
هدف از مديريت علفهاي هرز در كشاورزي، به ويژه كشاورزي ارگانيك، بالا نگه داشتن تنوع گونه اي در عين پايين آوردن زيست توده علف هرز زير آستانه بحراني براي رشد گياه زراعي و عملكرد ميباشد. در روشهاي زراعي ملايم تر همچون شخم كاهش يافته، كاهش مصرف علفكش و استفاده از كودهاي ارگانيك، انتظار ميرود جمعيت علفهاي هرز و تنوع آنها در مقايسه با روشهاي سنتي افزايش يابد. هر چند ممكن است اين روشها خطر آلودگي به علفهاي هرز را افزايش دهند. زيست شناسي و ردهبندي دقيق و مطمئن علفهاي هرز ميتواند كمك اساسي در شناسايي و طبقه بندي علفهاي هرز باشد. براي بهبود روشهاي كنترل علفهاي هرز، شناسايي گونههاي موجود علفهرز همواره ضروري است. زيرا از نظر رده بندي، علفهاي هرز متنوع هستند و اين امر اهميت مشكل آفريني آنها براي گياهان زراعي را نشان ميدهد (رابيا، 2004). دو گونه ممكن است از نظر ظاهر و فرم رويش شباهات زيادي به يكديگر داشته باشند ولي از نظر عادات رشدي همچون توليد مثل، زمان رسيدن به بيشترين قدرت رقابتي و پاسخ به روشهاي كنترل با هم متفاوت باشند. در واقع تا زماني كه كليه علفهاي هرز مشكل ساز در سيستمهاي زراعي موجود به طور دقيق شناسايي و بررسي نشوند، تحقيق در رابطه با آنها پذيرفتني و كامل نبوده و موفقيت چنداني در مهار اين گونهها كسب نمي شود.
هدف اوليه از مطالعه پراكنش علفهاي هرز و تعيين عوامل محيطي و غير محيطي مؤثر بر پراكنش آنها و تعيين دامنه پراكنش گونههاي مشكل ساز علفهاي هرز در اكوسيستم هاي زراعي مختلف، شناسايي دقيق و مشخص كردن مناطق آلوده به جمعيت اين گونههاي ناخواسته ميباشد. اين دسته از مطالعات به محققان و مديران كمك ميكند تا بتوانند مناطقي كه پتانسيل آلودگي به گونههاي مختلف، به ويژه علفهاي هرز مهاجم، را دارند، پيش بيني كنند. در عين حال، بيولوژي فرايند تهاجمي و روشهاي پراكنش اين گونهها را درك كرده و به واسطه آن، ابزار و روشهاي مديريتي خود را بهبود بخشند. از طرفي اثر اقتصادي علفهاي هرز مهاجم را ارزيابي نموده، آگاهي عمومي، آموزش و تلاش براي مديريت پايدار اين گونه را افزايش دهند.